با چادر به استقبال حضرت ولیعصر(عج) میروم 4

وقتی چادر به سر از خونه خارج شدم یه حس دیگه ای داشتم.حس می کردم خدا داره نگاهم میکنه و بهم لبخند میزنه.الآن دقیقا دو ساله که چادری ام.تنها دختر چادری خانواده.اون حسو هنوز دارم.انقدددددددددر شیرینه که با همه ی دنیا عوضش نمی کنم.اینم بگم که دیگه هیچوقت چادر از سرم نیفتاد.الآن یک حرفه ای هستم!!!اوایل خانوادم زیاد اسقبال نکردن.همه فکر می کردن که یک هوس زودگذره و از سرم میفته اما الآن دیگه همه عادت کردن و با چادر بیشتر دوستم دارن.

تو این دوسال خدای عزیزم کادو های خیلی خوبی برام فرستاد،دیگه نماز صبحم قضا نمیشه،همه ی نمازامو سروقت می خونم،مشرف شدم نجف،کربلا،کاظمین،سامرا،چند وقته دیگه هم قراره برم مکه انشاالله...هرچقدر شکرشو بجا بیارم بازم نمی تونم حقشو ادا کنم....بزرگترین افتخارم تو دنیا اینه که دختر مسلمان شیعه ی ایرانیم و عشق فاطمه ی زهرا(س) و خاندانشون تو دلمه.


پایان.


پ.ن:خب اینم از این داستان.امیدوارم مفید فایده قرار گرفته باشه.

سایت باشگاه پژوهشگران

سایت باشگاه پژوهشگران دانشجو وابسته به معاونت پژوهشی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها می باشد.

images.jpg


اهداف
1) شناسايي دانشجويان پژوهشگر جهت تأسيس بانك اطلاعات پژوهشگران دانشجو
2) سازماندهي پژوهشگران دانشجو در قالب گروههاي تخصصي
3) حمايت و هدايت دانشجويان پژوهشگر


وظايف، كاركردها و مأموريت
1- « باشگاه پژوهشگران دانشجو» در حكم ستاد هماهنگي، برنامه‌ريزي و هدايت پژوهشگران دانشجو عمل خواهد كرد. (هماهنگي بین جزيره‌هاي منقطع از هم دانشجويان در دانشگاههای مختلف)
2- هدایت و تعيين خط مشي گروههاي پژوهشي دانشجويي
3- حمايت مادی و معنوی از گروههاي پژوهشي دانشجويي
4- ثبت گروههاي پژوهشي دانشجويي تحت نظر خود به عنوان NGOهاي علمي و اخذ تسهيلات لازم از مراجع ذي‌ربط بر عهده اين باشگاه است.
5- ايجاد كارگاههاي آموزشي ـ پژوهشي در راستاي اهداف باشگاه و حوزه‌هاي مربوط با گروههاي پژوهشي
6- برگزاري همايشها و سمينارهاي پژوهشي ـ دانشجويي
7- ایجاد زمینه برای تشکیل کارگروه های پژوهشی و نیز هدایت آنها به سمت پژوهشهای کاربردی و آماده سازی پژوهشگران جهت محیط های کاری در آینده
8- كمك به انعكاس و انتشار فعاليتهاي گروههاي پژوهشي باشگاه در قالب مقالات، كتاب، سايت اينترنتي و ....
9- تأسيس سايت اينترنتي باشگاه و ارائه به روز و منظم و مستمر فعاليتهاي پژوهشي باشگاه
10- مرتبط سازي گروههاي پژوهشي باشگاه با نهادها و مراكزتحقيقاتي مرتبط و درگيرسازي پژوهشي گروهها و ايجاد همكاري ميان آنها و مراكز تحقيقاتي و مطالعاتي

 


سایت
باشگاه پژوهشگران دانشجو

خداحافظ بچه - پارت 3

این پارت ما قبل آخره!



وداع آخر
مرد آمده است تا امانت بزرگ را بسپارد. تنهاست. اين‌بار اندوه و اين وداع را بايد به تنهايي بگذارد و برود.
بالاي سر دخترك كه مي‌ايستد ديگر تاب و توان مقاومت ندارد. اشك‌هايش جاري شده‌اند و دست‌هاي لرزانش گونه‌هاي دخترك را براي آخرين‌بار به نوازش نشسته است.
وقتي گفتند «آوا» مرگ مغزي شده است به ياد آخرين جملات مادرم افتادم او سال‌ها پيش فوت كرد اما هميشه جملات و سفارش‌هايش را با خودم دارم. مادر مي‌گفت انسان امانتي است از سوي خداوند و اگر در شرايطي قرار گرفتيد كه مي‌توانستيد براي نجات و ادامه زندگي انساني به او كمك كنيد، حتماً اين كار را انجام دهيد.
من هم تصميمم را گرفته بودم. آمده‌ام كه اعضاي بدن «آوا»يم را ببخشم. اين اشك‌ها و اندوه از قلب من و همسرم هرگز پاك نخواهد شد، اما مي‌شود با اعضاي بدن «آوا» آواي خوشبختي را براي چشم‌انتظاران تنها و بي‌پناه سرداد.
پدر بالاي سر آوا ايستاده است. 11 ماه او را در آغوش گرفته و حالا تنها فرصت دارد كه براي يكبار ديگر او را در آغوش بگيرد، ببوسد و نوازش كند. مي‌گويد: چطور نگاهت كنم كه دلم براي ديدنت تنگ نشود. ديگر براي چه كسي لالايي بخوانم. به خواهر دوقلويت چه بگويم. جاي خالي تو را با چه پر كنم.
اين همه درد و تنهايي را چطور براي مادرت بگويم. قصه خاموش شدن آواي تو هنوز برايم باور كردني نيست. دختركم بلند شو و بخند. آخر كالسكه‌ات را چگونه از كالسكه خواهرت مي‌شود جدا كرد. فرشته‌ام به خاطر خدا چشم باز كن و يكبار ديگر به خاطر اين دل‌خسته‌ام لبخند بزن. پدر خداحافظي‌اش را كرده است. چشم به آن دوردست‌ها دوخته و تصوير آن روزها و شب‌ها را در ذهنش مرور مي‌كند.


همان روزي كه منوچهر هادي – كارگردان سريال خداحافظ بچه – از او خواسته بود كه آوا و آيدا در شش ماهگي‌شان در سريال او نقش داشته باشند.
شب‌هاي رمضان را به ياد مي‌آورد. همان شب‌هايي كه در كنار سفره افطار دوقلوها را روي پاهايش مي‌نشاند و چشم به صفحه تلويزيون مي‌دوخت تا وقتي مهراوه شريفي‌نيا - بازيگر نقش اول سريال – دوقلوها را در آغوش مي‌گيرد، يك دل سير بچه‌هايش را ببيند.
عطر معنويت قلب خسته و شكسته مرد را دربرمي‌گيرد. پدر چشم‌هايش را به راهرويي مي‌دوزد كه انتهاي آن اتاق پيوند و بخشش است.
پدر دست‌هايش را به سوي آسمان بلند مي‌كند. قطره اشكي آرام از گونه‌اش جاري مي‌شود و زير لب مي‌گويد: خداحافظ بچه.

ادامه دارد ...


منبع این 3 پارت اینجا

شرط رهبر معظم انقلاب برای فیس بوک

675839_576.jpg


عبدالصمد خرم آبادی دبیر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه و مشاور قضایی غلامحسین محسنی اژه ای دادستان کل کشور، از شبکه اجتماعی فیسبوک به عنوان یک سایت جاسوسی نام می برد که به گفته وی کسی در ضرورت ادامه فیلتر کردن آن تردید ندارد.

وی چند روز پس از انتشار خبر بررسی موضوع ممنوعیت عضویت و فیلترینگ فیسبوک در کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، تفکیک محتوای مجرمانه از محتوای غیرمجرمانه در این سایت را امکان پذیر ندانست و تاکید کرد: فعالیت چنین سایتی مغایر با قوانین جمهوری اسلامی است.

خرم آبادی، به وجود اشاره صریح مقام معظمرهبری در باره نقش مؤثر فیسبوک در فتنه 88 و همچنین هشدارهایی که برخی از مراجع محترم تقلید، علما و دلسوزان نظام در این خصوص دادند، استناد کرد و گفت بعید است دیگر کسی در ضرورت ادامه فیلتر این سایت تردیدی داشته باشند.

اینک شایسته است در این زمینه به فتوای رهبرمعظمانقلاب اسلامی و چند تن از مراجع تقلید رجوعی دوباره داشته باشیم. متن پرسش از حضرت آیت الله خامنه ای و پاسخ معظم له همراه با توضیح بخش اسلامی سایت تبیان به شرح زیر است:

متن سوال:

«بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت آیت الله خامنه ای

با سلام و احترام

با توجه به اینکه وب سایت فیسبوک در ایران فیلتر شده است، آیا ورود به چنین سایتی صرفا برای ارتباط با دوستان و بدون هیچ فعالیت سوء علیه منافع ملی جمهوری اسلامی اشکال دارد؟ با تشکر»

متن جواب:


«باسمه تعالی

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

به طور کلی اگر مستلزم مفسده (مانند ترویج فساد، نشر اکاذیب و مطالب باطل) بوده و یا خوف ارتکاب گناه باشد و یا موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود، جایز نیست والا مانعی ندارد.

موفق و مؤید باشید».

توضیح بخش احکام اسلامی تبیان: «حکم بالا در شکل فتوا بیان شده است یعنی تشخیص مصداق به عهده مکلف گذاشته شده است و تنها به بیان حکم کلی بیان شده است؛ تشخیص اینکه آیا این شرایط در مورد فعالیت در فیسبوک صادق می باشد یا خیر به عهده مکلفین گذاشته شده است.

نکته ای که در حکم بالا مشخص است این است که در صورتی که این فعالیت موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود، جایز نیست در حالی که ماهیت شبکه های مجازی بر پایه جمع آوری اطلاعات می باشد و هر چه استفاده کنندگان آن بیشتر باشند و در استفاده از آن، محدودیت کمتری برای خویش قائل باشند اطلاعات بیشتری را برای این شبکه های اطلاعاتی فراهم می کنند و در نتیجه منجر به تقویت دشمنان می شود. به نظر می آید این حکم نه حرام بودن مطلق فعالیت در این سایت را می رساند و نه جایز بودن آن را اثبات می کند، بلکه به نوعی فیمابین است. به هر حال تشخیص مصداق این حکم به عهده خود شماست».

****

نظرات مراجع دیگر در باره فیسبوک به شرح زیر است:

سوال: شبکه های مجازی، مثل فیسبوک چه حکمی دارد؟

آیة الله صافی گلپایگانی(دام ظله): به طور کلی استفاده از فضاهای مجازی برای جهات مشروع و صحیح که موجب فساد عقیده و اخلاق نشود بلکه بتوان از آن در جهت تبلیغ و ترویج معارف دینی استفاده کرد مانعی ندارد بلکه مطلوب است، اما رفتن در سایت هایی که باعث سست شدن عقیده و فساد اخلاق و یا ترویج باطل باشد، حرام است.

مۆمنین باید در چنین فضاهایی که افراد با اهداف متعددی فعالیت می کنند و اندیشه های گمراه کننده خود را تبلیغ و ترویج می نمایند، با همین وسائل و همین فضا، به شبهات آن ها پاسخ دهند و احکام اسلام و معارف اهل بیت علیهم السلام را به همگان، ابلاغ نمایند و در این خصوص از علماء اعلام و اهل تخصص در کلام کمک بگیرند.

****

سوال: استفاده و بازدید وهمچنین عضویت در شبکه های مجازی مثل فیسبوک چه حکمی دارد؟
آیة الله مکارم شیرازی(دام ظله): چنانچه بر خلاف قوانین و مقررات باشد و مفسده داشته باشد، جایز نیست.

دانلود نشریه

ویژه نامه سالروز ترور شهید دکتر مجید شهریاری


لینک دانلود

با چادر به استقبال حضرت ولیعصر(عج) میروم 3

وقتی برگشتیم دیگه مثل قبل نبودم,دیگه از آرایش کردن خوشم نمیومد.هنوز مانتو های قبلیمو می پوشیدم اما همش معذب بودم.شروع کردم کم کم رو خودم کار کردن.اول آرایشمو قطع کردم بعدم ریزه ریزه مقنعمو تنگ کردم.دیگه همه تو دانشگاه متوجه تغییراتم شده بودن.اواخر فروردین ماه یه روز مقنعمو نگاه کردم دیدم حدود ده دوازده سانت درزشو دوختم!!!از خودم خجالت کشیدم!!دیگه مانتو هام برام شده بودن مثل قفس.چادرمم دست خیاط بود و هنوز آماده نشده بود.یه روز تو مهمونی خونه ی یکی از دوستام اعلام کردم که به زودی قراره چادری بشم,اصلا استقبال نکردن!

بالاخره چادرم آماده شد,ایام فاطمیه بود و نیمه های اردیبهشت بود.یادمه کسی خونه نبود.می خواستم برم بانک. دلو به دریا زدم و چادرو سر کردم و زدم بیرون.جلوی بانک از تاکسی که پیاده شدم چادر از سرم افتاد و فرش زمین شد!ناامید شدم.چند روز گذشت,فردا روز شهادت حضرت فاطمه(س)بود.ظهر بود جلوی تلویزیون نشسته بودم.قرار بود نیم ساعت بعد با دوستم بریم کتابخونه.گوینده ی تلویزیون گفت فاطمه(س)با حجاب بود.وقتی آقامون حضرت ولی عصر ظهور کنن هم همه باحجاب میشن,پس چه خوبه که از الآن بریم استقبال!همونجا به حضرت زهرا متوسل شدم و تصمیم قطعی گرفتم.....


ادامه دارد.....

خداحافظ بچه - پارت 2



به نزديك‌ترين بيمارستان كه رسيديم همسرم را تحت عمل جراحي قرار دادند. خودم وضعيت مناسبي نداشتم ولي از وضعيت دخترانم نگران بودم. آنقدر پرسيدم تا بالاخره يكي از پزشكان در حالي كه مي‌خواست آرام باشد، خبر تلخي را به من داد. وقتي شنيدم آوا پس از پرتاب شدن از ماشين به بيرون سرش به شدت با زمين برخورد كرده و دچار مرگ مغزي شده است، دنيا جلوي چشمانم تيره و تار شد.
باور نمي‌كردم ديگر آواي او را نمي‌توانم بشنوم. باورش سخت بود كه ديگر چشم‌هايش را باز نكند.
اين مرد افزود: به علت وضعيت همسرم پزشكان به من توصيه كردند كه در مورد «آوا» و شرايط او با همسرم صحبتي نكنم به همين علت وقتي به ملاقات همسرم رفتم و او سراغ بچه‌ها را گرفت، تنها آيدا را به او نشان دادم. او از من سراغ آوا را گرفت. به او گفتم زخمي و در بخش نوزادان بستري است. زنم اصرار داشت كه «آوا» را ببيند. نگران بود كه مبادا بچه‌اش گرسنه باشد. نمي‌دانست كه براي هميشه آغوش او در حسرت آوا تنگ خواهد شد.

ادامه دارد ....

عکس/رقیب باحجاب باربي!




فولا (Fulla)، عروسکی محجبه با لباسی تمام قد، که همراه با جا نماز صورتی رنگش به بازار عرضه شده. گفته می‌شود فولا پرفروشترین اسباب بازی در دنیای عرب است. ایدهٔ ساخت این عروسک در سال ۱۹۹۹ میلادی داده شد و در سال ۲۰۰۳ به بازار آمد و سود بسیاری عائد سازندگانش کرد.



در ادامه مطلب ميتونيد عكس هاي بيشتري ببينيد
منبع : پایگاه خبری حجاب

بچه ها واقعا ميخوام نظرتون رو درباره اين عروسك بدونم
به نظر شما خوبه يابد؟؟
ايشالا سري بعدي ميخوايم با كمك شما اين عروسك رو تحليل كنيم
ادامه نوشته

با چادر به استقبال حضرت ولیعصر(عج) میروم 2

مادرم همیشه به سخنرانی های آقای پناهیان که از تلویزیون پخش می شد گوش می داد.یادمه پاییز بود منم کنار مادرم داشتم به سخنرانی گوش می دادم.الآن اصلا یادم نمیاد حاج آقا دقیقا چی گفت,فقط می دونم یه جمله گفت که حکم تلنگر داشت برام.ازون به بعد کلمه ی حجاب وارد ذهنم شد و بهش فکر کردم اما خیلی سخت بود. من عادت نداشتم به اونجور پوشش و سر کردن چادر برام محال بود!

نیمه ی دوم اسفند ماه بود,شب آغاز ولایت امام زمان(عج),بازم جمکران.بیست و دو ساله بودم اما هنوز به زیارت آقا امام رضا(ع) مشرف نشده بودم.اون شب دعا کردم و فقط همینو خواستم!فردا صبحش بلیط گیرمون اومد!!!رفتم پابوس امامم,چادرمو از خود آقا خواستم چون می دونستم خودم نمی تونم,خیلی برام سخت بود.روز آخر وقتی داشتیم از حرم بر میگشتیم از مادر خواستم برام پارچه چادری بگیره,وقتی وارد یکی از مغازه های اطراف باب الجواد شدیم مادرم رفت سراغ پارچه های چادر نماز!!!وقتی بهش گفتم چادر مشکی میخوام,یه کم تعجب کرد,گفت مطمئنی؟بعد با کمال میل بهترین پارچه ی چادری رو برام خرید....

ادامه دارد.....

خداحافظ بچه - پارت 1


حادثه سياه
شش سال پيش بود كه محمد كريمي و فهيمه شعباني ازدواج كردند. پس از مدتي خداوند به آنها دوقلوها را داده بود.
محمد كريمي در اين مورد مي‌گويد: دوقلوها كه به دنيا آمدند اسم‌شان را آيدا و آوا گذاشتيم. زندگي با حضور آنها آنقدر زيبا شده بود كه هر روز با شور و شوق خودم را به خانه مي‌رساندم، تا آنها را در آغوش بگيرم.
هديه‌هايي كه خداوند به من عطا كرده بود براي من و همسرم بسيار عزيز و گرانبها بودند. پدر با بغض مي‌گويد: هيچ پدري نيست كه لحظه‌هاي شيرين بزرگ شدن فرزندانش را از ياد ببرد و من هر روز و هر لحظه اين لحظه‌ها را با خودم مرور مي‌كنم.
آوا زودتر از آيدا به دنيا آمده بود. وقتي به من بابا مي‌گفت و خودش را چاردست و پا به من مي‌رسانيد تا او را در آغوش بگيرم، انگار دنيا را به من مي‌دادند و حالا چقدر دنياي من خالي شده است.
پدر در حالي كه اشك مي‌ريزد ادامه مي‌دهد: احساس مي‌كردم همسرم خسته است به همين علت تدارك يك سفر را دادم تا به ملاير برويم تا هم سفري كرده باشيم و هم اقوام را ديده باشيم.
آن روز هم جمعه بود كه به طرف تهران برگشتيم. در اتوبان قم به طرف تهران در حال حركت بوديم. همسرم روي صندلي عقب كنار بچه‌ها نشسته بود. هميشه هر وقت سفر مي‌رفتيم او روي صندلي عقب كنار بچه‌ها مي‌نشست تا بيشتر مراقب آنها باشد لحظاتي قبل از وقوع حادثه همسرم آيدا را در آغوش گرفت تا به او شير دهد و «آوا» هم روي صندلي خواب بود.
پدر كه با يادآوري آن لحظات بشدت دگرگون شده است، مي‌گويد: در همين لحظات بود كه يكدفعه متوجه صدايي از عقب ماشين شدم. از صدا متوجه شدم كه لاستيك عقب تركيده است. همه‌چيز خيلي سريع اتفاق افتاد. كنترل ماشين از دستم خارج شده بود. ماشين وارد گذرگاه خاكي كنار اتوبان شده بود و من هيچ كنترلي روي ماشين نداشتم. وقتي ماشين واژگون شد من تنها صداي فريادهاي همسرم را مي‌شنيدم. همه‌چيز در عرض چند ثانيه روي داد و من پس از چند ثانيه از ماشين به بيرون پرتاب شدم.
پدر در حالي كه نمي‌توانست آن حادثه را باور كند، افزود: در حالي كه بين بيهوشي و هوشياري قرار داشتم متوجه حضور افرادي مي‌شدم كه ماشين‌هايشان را نگه داشته و براي كمك خود را به ما رسانيده بودند. آنها همسرم را از درون ماشين بيرون آوردند. دقايقي بعد كمي هوشيارتر شدم. درد شديدي در دست چپم حس مي‌كردم و از سرم خون جاري شده بود. در آن لحظات سراغ دوقلوها و همسرم را مي‌گرفتم و تنها به سلامت آنها فكر مي‌كردم.
امدادگران كه رسيدند از آنها شنيدم كه آيدا چون در آغوش مادرش بوده كاملاً سالم است ولي آوا از ماشين به بيرون پرت شده است. همسرم نيز به علت واژگون شدن ماشين و وارد شدن ضربه به اتاقك ماشين و تلاش براي محافظت از آيدا دچار آسيب شديد در ناحيه گردن و نخاع شده بود.


ادامه دارد .....

با چادر به استقبال حضرت ولیعصر(عج) میروم 1


71014158081266097353.jpg

محجبه که نبودم هیچ،تو خانوادمون هم هیچکس چادری نیست...از شش هفت سالگی کنار مادرم نماز می خوندم،با یه چادر نماز سفید با گلای ریز که خودش برام دوخته بود.تو همه بازیام بدون استثناء اون چادر همراهم بود.یا به عنوان شنل ازش استفاده می کردم یا دامن یا همون چادر.متاسفانه بزرگتر که شدم اصلا مساله حجاب جزو مشغولیات ذهنیم نبود.هیچ وقت بهش فکر نکرده بودم!اما مادرم در عین حال که چادری نیست خیلی مقید و با حجابه.

منو با خودش می برد جمکران.اوایل برام حکم سرگرمی داشت،به خصوص اینکه خالمم با دخترخاله هام میومدن،کلی خوش میگذشت!بعد از چند وقت خالم اینا از شهری که توش زندگی میکردیم رفتن و از قم و جمکران دور شدن اما من هنوزم شبای چهارشنبه با مادر می رفتم جمکران ولی دیگه از شیطونی خبری نبود.کنار مادر می نشستم و فقط می نشستم!!!منتظر می موندم تا دعای توسل تموم بشه و برگردیم!یه دفعه هوا سرد بود.رفتیم تو مهدیه،اونجا برای اولین بار به روضه ای که مداح برای امام حسین(ع)می خوند گوش دادم و برای اولین بار گریه کردم،چه گریه ای!!! انگار یه بغضی بود که خودمم ازش خبر نداشتم اما شکست و چه خوب شکست!!!بعد از اون انگار چشم و گوشم آگاه تر شدن!اون موقع خبر نداشتم گریه برای امام حسین(ع) چه کارا که نمی کنه!!!!

..........

ادامه دارد......... 

کاریکاتور/ ورود سگ هار به مذاکرات ممنوع!

پاسخ ظریف به شایعه حضور اسرائیل در اجلاس پایانی 1+5


دیدار پنجاه هزار فرمانده بسیج سراسر كشور با رهبر انقلاب


حضرت آيت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح چهارشنبه (1392/8/28) در اجتماع پر شكوه دهها هزار نفر از فرماندهان بسيج، بسيج را مظهر ثبات، افتخار و ابهت نظام اسلامی برشمردند و با تبيين ويژگيها و روشهای فريبكارانه و حق ناپذير استكبار جهانی و در رأس آن آمريكا، ايستادگی و اقتدار ملت را تنها راه مأيوس شدن دشمن برشمردند. 


حضرت آيت الله خامنه ای در اين اجتماع عظيم، بسيج را مظهر عظمت ملت ايران و نيروی كارآمد درونی كشور دانستند و تاكيد كردند: بسيج، برای دوستان نظام و انقلاب و كشور، مايه خرسندی و اميد و اعتماد، و برای بدخواهان و دشمنان و كينه ورزان نظام اسلامی، مايه بيم و هراس است.


همچنين سردار سرتيپ محمدرضا نقدی رييس سازمان بسيج مصتضعفين نيز در سخنانی با اشاره به جهاد همه جانبه پايگاه های مقاومت به عنوان ستون فقرات بسيج گفت: امروز پايگاه های بسيج كانون بيداری و تكيه گاه امن برای مردم هستند.

وی تأكيدكرد: دشمن تمام لشكرهای زر و زور و تزوير و هزاران رسانه را عليه كشور بسيج كند، سوزنی از مسير ولايت عقب نشينی نخواهيم كرد.

در ابتدای اين ديدار همچنين جمعی از بسيجيان حاضر در مراسم برنامه ی «پرچمداران تمدن اسلامی» را اجرا كردند.


                                                                            «دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای»  

روز شمار هفته بسیج سال ۱۳۹۲




روز اول

پنج شنبه

۹۲/۸/۳۰

بسیج، ایثار و شهادت





روز دوم

جمعه

۹۲/۹/۱

بسیج، ولایت و انتظار




روز سوم

شنبه

۹۲/۹/۲

بسیج، خلاقیت و پیشرفت





روز چهارم

یکشنبه

۹۲/۹/۳

بسیج، سازندگی و اقتصاد مقاومتی




روز پنجم

دوشنبه

۹۲/۹/۴

بسیج، خانواده و سبک زندگی




روز ششم

سه شنبه

۹۲/۹/۵

بسیج، استکبار ستیزی و بیداری اسلامی




روز هفتم

چهارشنبه

۹۲/۹/۶

بسیج، امر به معروف و نهی از منکر